بیست و هشتم صفر سالروز رحلت رسول مهربانیها حضرت محمدبن عبدالله (ص) است که رسالتی بزرگ را از سوی خداوند متعال برای جهانیان به سرانجام رساند و رحلتش مسلمانان را درسوگی بزرگ قرار داد. محمد رسول الله (ص) با اخلاق الهی، کتاب قوانین بشریت به نام قرآن و سلسله امامت و ولایت را از نسل خود برای سعادتمندی مردم ارایه کرد تا خلق و خوی محمدی (ص) در جهان عطر آگین شود.
28 صفر همچنین سالروز شهادت سبط اکبر پیامبر، امام حسن مجتبی (ع) نیز هست که در روزهای طوفانی صدر اسلام همچون بازویی پرتوان در کنار پدر بزرگوارشان و نیز در دوران زمامداری کوتاه خود از کیان اسلام و مسلمین دفاع کرد، ولی نیرنگ منافقان و دشمنان اسلام که لباس دوستی دین و مسلمین را به دروغ بر تن کرده بودند، از کاسه زهرآگین دشمن خانگی بیرون آمد و دومین شهید امامت به جهان اسلام تقدیم شد.
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ
عَلَیْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ
اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
این مجموعه حاصل یک صد مصاحبه منتشر نشده با کسانی است که سالها با شهید محمد علی رجایی انس و الفت و رفت وآمد داشتند .
فصل اول کتاب بهدوران نوجوانی» آن زنده یاد اختصاص دارد و در فصل دوم و سوم هم خواننده شهید رجایی را درخانه» و در محفل خویشاوندان» میبیندو خاطرات همسر گرامی آن شهید و اقوامش را درباره رفتار و سلوکش در منزل و با افراد فامیل میخواند.این بخش کتاب از جمله خواندنی ترین بخشهای کتاب به شمار میرود.
از جمله این بخشها خاطرهای است که یکی از اقوام آن شهید از روزی تفریح با اقوام یاد می کند:یکبار که برای تفریح به باغی در کرج رفتهبودیم، بچهها برای پر کردن اوقات فراغت شروع به یک بازی به نام دبلنا» کردند. دراین بازی هر کس مقدار مختصری پول میگذاشت وهر کس می باخت، از دور خارج میشد و آخرین نفری که میماند، همه پولرا از آن خود میکرد. دایی بزرگمان وقتی ما را در حال این بازی دید، ناراحت شد و گفت: این بازی را ترک کنید، این قمار است و بالطبع حرام.»
ولی وقتی آقای رجایی به جمع ما وارد شد و روال بازی را سوال کرد، بدون آنکه بخواهد بازی را متوقف کند و یا به آن به عنوان قمار بدهد، با روش خاصی که داشت گفت: بچهها، من پیشنهاد میکنم همین روال را دنبال کنید، ولی با یک تفاوت و آن اینکه هر کس برنده شد، پولها را تصاحب نمیکند، بلکه جریمه فرد بازنده آن است که در خرج این پول زحمت بکشد. پیشنهاد من این است، با یان پول که مال همه است،همه با هم برویم و مایحتاج تفریحیمان را مثل هندوانه و .بخریم.» همه از این پیشنهاد که جنبه قمار هم نداشت،خوشحال شدیم و یک ساعتی به این سبک بازی کردیم.
در پایان بازی هم سوار ماشین شدیم و کسی که از همه بیشتر بازنده بود، زنبیل را برداشت تا مسئولیت حمل میوهها را برعهده بگیرد»(ص 38)
در فصل چهارم خاطرات دوران مبارزه و در فصل پنجم خاطرات دوران زندان آمده است. دوران تدریس فصل ششم این کتاب را شکل میدهد و ویژگیهای فردی واخلاقی در فصل هفتم آمده است. در همین فصل است که مرحوم کیومرث صابری (گل آقا) خاطراتی از مرحوم رجایی نقل میکند و از شکل گیری گروهی در دفتر آن زنده یاد به نام گروه نق» هم نام می برد. ویژگی این گروه این بود که همه از دوستانآقای رجایی بودند اما به دلیل دلسوزی که نسبت به پیرامون و کار خود وضعیت مملکت احساس می کردند ، هر هفته با مرحوم رجایی جلسهای داشتندو نکات و مشاهدات خود از اوضاع و احوال دور برشان را با رئیس جمهور در میان میگذاشتند.
فصل هشتم به آینه سادگی ها اختصاص دارد و نشان میدهد که رجایی تا چه اندازه ساده زیست و قانع بود.
در فصل نهم که از مردم، بامردم، برای مردم» نام دارد، خاطرات دوران نخست وزیری مرحوم رجایی آمده است. از جمله این خاطرات ، نقلی است که در صفحه 129آمده است با عنوان من دکتر رجایی نیستم». ماجرا از آنجا آغاز میشود که در یکی از جلسات کسی قبل از سخنرانی و صحبت آقای رجایی از ایشان به عنوان دکتر رجایی نام برد. وقتی آقای رجایی پشت تریبون رفت اولین جملهای که گفت این بود که در معرفی من اشتباه شد، من دکتر رجایی نیستم»
ضمن عرض تبریک و تهنیت به مناسبت اعیاد نورانی قربان و غدیر و میلاد پیشوای دهم شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام، به اطلاع می رساند:
به منظور گرامیداشت این ایام و برای استفاده بهتر همکاران از تعطیلات تابستانی، روزهای چهارشنبه و پنج شنبه مورخ 30 و 31 مردادماه تمامی کتابخانه های عمومی سراسر کشور تعطیل اعلام می گردد.
درباره این سایت